تاریخ تولد : 1363/09/13
محل تولد : ساری – مازندران
تاریخ شهادت : 1396/10/30
محل شهادت : بو کمال – سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند
محل مزار شهید : مازندران – ساری – گهرباران – گلزارشهدای روستای برگه
شهید محمد معافی از مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که شنبه 30 دی 96 در در شهر البوکمال واقع در استان دیرالزور سوریه به شهادت رسید.
این پاسدار 35ساله مدافع حرم اهل روستای برگه شهرستان میاندورود در استان مازندران بود و در شهرک یاس در شاهین ویلای کرج زندگی میکرد.
مراسم وداع با پیکر این شهید در با حضور اعضای خانواده، دوستان، بستگان و همرزمانش در معراج شهدای مرکز برگزار شد. سپس پیکرش به محل سکوتش واقع در شاهین ویلای کرج منتقل شد تا در غروب دوشنبه مردم این منطقه نیز با وی وداع کنند. در نهایت پیکر او به زادگاهش شهرستان نکا در استان مازندران منتقل شد و در آنجا پس از مراسم وداع، به خاک سپرده شد.
مستند شهید مدافع حرم محمد معافی
پدر شهید مدافع حرم محمد معافی با اشاره به شغلی که روزی شهید را در کودکی تأمین میکرد، میگوید: من کشاورزم و کارم با بیل و کلنگ بوده است. از سحرها ساعتها کار کردیم تا حالا یک خانه کلنگی در روستا داریم.
او با اشاره به خصوصیات اخلاقی فرزندش میگوید: محمد اولین بچه من بود. بچه مظلومی بود. شاد بود و رشید و از کوهها و درهها میپرید. شیر پاک و پول پاک و مال و کار حلال او را یک شهید تربیت کرد.
پدر شهید معافی با اشاره به آخرین دیدارش با فرزند میگوید: آخرین سفری که پیش من آمده بود. از او پرسیدم: مأموریت جدیدی نداری؟ گفت هر موقع بخواهم بروم به شما میگویم. میدانست که من نسبت به رفتنش معترضم. آن سفر آخرین باری بود که او را دیدم تا اینکه گذشت و پیکرش را در معراج شهدا دیدم.
معافی از دلیل عزیمت پسرش به سوریه و شهادتش چنین میگوید: رفت سوریه در دفاع از حرم اهل بیت(ع) تا حجاب زنان ما و ناموس مملکت حفظ شود. به خاطر ناموس کل ایران رفت و در مقابل داعش ایستاد.
معصومه اسفندیاری مادر شهید مدافع حرم محمد معافی هم با اشاره به فرزند شهیدش میگوید: هر چه از خوبی محمد بگویم کم گفتهام. تمیز و مرتب بود. از بچگی نورانی و دائم الوضو بود. از خردسالی مکبر مسجد بود. زمانی که برای ورود به سپاه اسم نوشت و از تهران آمدند درباره او تحقیق کنند. وقت اذان شد و برای اقامه نماز رفتند به مسجد نکا. پسر من در جایگاه اذان میگفت. بعد از نماز، امام جماعت از خوبیهای پسرم گفت. کسی که از بچگی تا بزرگسالی مکبر مسجد بود.
او ادامه میدهد: فقط مکبر هم نبود. هر کاری میتوانست برای مسجد میکرد. گاهی تا ساعت سه و چهار نصفه شب میماند. میگفتیم پسر حداقل پتو با خودت ببر و آنجا بخواب. با رفقایش مسجد را تمیز میکرد. وقتی همه جا را نظافت میکرد، به خانه میآمد. حالا میخواست صبح شده باشد و یا 12 شب باشد. هرچقدر طول میکشید برایش مهم نبود.
معصومه اسفندیاری با اشاره به شهادت طلب بودن محمد معافی و ارزویش در این راه گفت: از حرم حضرت زینب(س) هم تعریف میکرد و میگفت من حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را عوض شما زیارت کردم و انشاالله این زیارت قسمت شما هم بشود. همیشه میگفت: «مامان فقط دعا کن من شهید شوم و در راه خدا بروم. آیت الکرسی را هر روز برای من بخوان.» قلب من همیشه میگفت او شهید خواهد شد.
منبع: تسنیم
****************
وصیتنامه شهید:
– قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ سوره یونس آیه 49
– وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ
– مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر…
با عرض سلام و ادب با ساحت حضرت ولیعصر(عج) و همچنین مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای (حفظه الله) و مردم شریف و ولایتمدار ایران اسلامی.
همانطور که در آیهی 49 سوره یونس آمده است برای هرکس مهلتی قرار داده شده است و در پایان ، اجل به سراغش خواهد آمد. چه خوب است که زندگی و پایان آن زیبا باشد و ختم به شهادت درراه دفاع از حریم و حرم اهلبیت علیهم السلام باشد.
خود و همه شما عزیزان را به رعایت تقوای الهی توصیه میکنم و خاضعانه از شما میخواهم همواره پشتیبان ولایتفقیه باشید و دست بر سینه و گوش به فرمان رهبری معظم باشید.
هرچه میتوانید در این دنیا دستگیری کنید و انفاق نمایید که این کار مانند هرس کردن شاخههای اضافی درختان میوه در فصل پاییز میماند که باعث رشد و باروری بیشتر و درنهایت عاقبتبهخیری شما خواهد شد.
از پدر و مادرم به خاطر زحماتی که برای حقیر کشیدهاند صمیمانه متشکرم و آرزوی توفیق و عمر بابرکت و عاقبتبهخیری برای شما دو عزیز بزرگوار دارم. باباجان پس از شهادت من برای کوچه شهید اسفندیاری شهر خودمان یک آبخوری ایجاد کنید برای ذکر سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) و شهدای مدافع حرم.
از همسر و فرزندانم هم عذرخواهی میکنم که نتوانستم همسر و پدری باشم که لایق شما باشد و از شما تشکر میکنم که حقیر را در این چند سال تحمل کردید و در سختیهای زندگی پا بهپای من؛ در شهر غریب مشکلات را تحمل کرده و خم به ابرو نیاوردید.
ابوالفضل جانم، اسم تو را به دلیل عشق به قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (ع) به این نام نهادم، انشاءالله در تمامی مراحل زندگیات ادب و مرام و منش و معرفت آن حضرت الگوی تو بوده و سربلند و پیروز باشی.
حنانه جانم، شما هم که لقب حضرت زهرا(س) نام توست. امیدوارم زهرایی باشی و مایهی سربلندی خانوادهات. دختر عزیزم من و امثال بنده به جهاد با آن نامردان میرویم که مبادا کسی فکر جسارت به وطن و ناموسمان کند و مبادا چادر از سر زن مسلمان کشیده شود. پس خود را به الگویی چون حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) شبیه کن و در زندگی لحظهای از این مسیر خارج نشو.
برادر و خواهر عزیزم، چند سالی در کنار هم با خوبی و بدی گذشت. امیدوارم حلالم کنید و برایم طلب آمرزش و مغفرت کنید.
از همه عزیزانی که در رشد و تعالی بنده در این مسیر الهی و اسلامی زحمتکشیدهاند کمال تشکر رادارم و حلالیت میطلبم.
همسر عزیزم، دوستت دارم. همهی سختیها و مشکلات را با همراهی و همدلی تحمل کردی و کوچکترین شکایتی نکردی، الحقّ و الانصاف که حقگویی و صداقت و همراهی تو بود که تحمل مشکلات را برایم آسان میکرد و در روزهایی که به جهاد اعزام میشدم در طول این چند سال همیشه تو بودی که به من امید و عزت میدادی و همهجا پشتیبانم بودی، دستت را میبوسم و از تو حلالیت میطلبم. امیدوارم مرا عفو کرده و برایم از درگاه خداوند طلب آمرزش کنی.
دارایی مادی حقیر از قبیل منقول و غیرمنقول همه را به همسرم تقدیم میکنم و پس از شهادتم به او میرسد(برسد) زیرا که زحمت تربیت و پرورش دو فرزندم را خواهد کشید و از او میخواهم که ذرهای در تربیت اخلاقی اسلامی ابوالفضل و حنانه کوتاهی نکند، همانطور که تاکنون نهایت تلاش خود را کرده تا فرزندانی مؤدب و وارسته باشند.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین – و من الله توفیق
تقاضامندم یادمانی به نام بنده حقیر ایجاد کنید تا روشنگر راه مجاهدان باشد.
محمد معافی
29/1/1395
منبع:حریم حرم
دیدگاهها